درسهایی از سیره امام علی(ع) در جنگ جمل
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۰۲۳۸۰
گروه معارف ــ جنگ جمل از آن جهت که نخستین جنگ داخلی مسلمانان در صدر اسلام بود، سیره امام علی(ع) در برخورد با پیمانشکنان پیامهای روشنی برای وضعیت کنونی جامعه دارد.
امام علی(ع) در مدت کوتاهی که خلافت ظاهری جامعه مسلمانان را برعهده داشتند، جنبههایی از اسلام واقعی را به نمایش گذاشتند که ابعاد پنهان «عدالت» را روشنتر کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نخستین جنگ داخلی مسلمانان
جنگ جمل نخستین جنگی بود که طرفین درگیر در آن، هر دو از مسلمانان بودند. تا پیش از این تمام جنگها با اهل کتاب و کفار و ستمگران بودند و این جنگ که هر دو طرف از صحابه قدیمی حضرت رسول اکرم(ص) بودند ملاکهای تشخیص حق و باطل را فراتر از اشخاص و عنوانها تبیین کرد. در جمل از یک سو امام علی(ع) و پیروانش بودند و در سوی دیگر، لشکری به سرکردگی عایشه، همسر پیامبر اسلام(ص)، طلحه و زبیر، دو یاور قدیمی سپاه اسلام و در این فضا تشخیص حق از باطل، آزمونی بزرگ برای جامعه مسلمانان شد. آزمونی سخت که بار دیگر رفتار و سیره هر یک از رهبران طرفین، گواه بر حق و باطل بودن آنها شد. در چنین فضایی به برخی از سیره و دستورات امام علی(ع) که برای همیشه تاریخ، بر پهنه عدالت میدرخشد؛ مروری خواهیم کرد. درسهایی از سیره علوی که در جامعه کنونی ما کمتر بدان پرداخته شده است:
پرهیز از جنگطلبی
در مدت کوتاه خلافت حضرت(ع)، سه جنگ به ایشان تحمیل شد. جنگهایی ناخواسته که هرسه آنها جنبه حفظ کیان و جان مسلمانان در اولویت اول بود. شاید همین تعدد جنگها این تصویر ناصحیح را در ذهن پدید آورد که جنگطلبی در آموزههای اسلامی یکی از اصول پیشبرد اهداف و گسترش حکومت است. اما وقتی به سیره مولا علی(ع) و سخنانش نگاه میکنیم، میبینیم که هیچ کس همانند حضرت(ع) از جنگ نفرت نداشت و از آن گریزان نبود. این در حالی است ایشان پهلوان عرب است و آوازه او شهره دوست و دشمن است. جنگ هیچگاه برای پیشبرد اهداف الهی در گزینههای اول نبود. نه تنها در گزینه نخست نبود بلکه آخرین گزینه بود. جایی که هیچ چارهای به غیر از دفاع مسلحانه از جان و مال مسلمانان نباشد. در حالتی که دفاع مسلحانه «تنها» راه باقی مانده شود، امیرالمومنین(ع) با رشادت به استقبال جهاد مسلحانه میرود.
مولا علی(ع) درباره علت این جهاد فرمودند: آنچه که ما می خواهیم و در پی آنیم، اصلاح است؛ ما نمیخواهیم کسی را سرکوب کنیم، ما نمی خواهیم شمشیر بکشیم. اگر از ما بپذیرند و پاسخ مثبت دهند. پسر رفاعه بن رافع گفت: اگر نپذیرفتند چه میکنید؟ حضرت فرمودند: آنان را با دستاویز و بهانه هایی که ساز کرده اند وا می گذاریم، حق و حقوقشان را هم می دهیم، آن گاه صبر می کنیم. پسر رفاعه بن رافع گفت: اگر شما چنین کردید و آنها را با بهانه جوییهایشان واگذاشتید و حق شان هم دادید، بردباری هم کردید، باز راضی نشدند چه می کنید؟ حضرت فرمودند: مادامی که با ما کاری نداشته باشند ما با آنها کاری نداریم، اگر از ما دست بدارند از آنها دست می کشیم. پسر رفاعه بن رافع گفت: اگر از ما دست نکشیدند و بر ما شمشیر کشیدند، چه خواهید کرد؟ حضرت فرمودند: از خویش در برابر آنان دفاع می کنیم.
حفظ حقوق مخالفان حکومت
با اینکه لشکریان چند روز رو در روی هم آماده نبرد بودند ولی امام در روز درگیری، عمدا آغاز جنگ را به بعداز ظهر به تعویق انداخت تا با غروب آفتاب، افراد کمتری کشته شوند. امام علی شدیدا به سربازان خود توصیه کرد که زخمی ها را نکشند و آرامش زنانی که در خیمه گاه دشمن هستند را از بین نبرند: چون به قرارگاه آنها رسیدید حریمی را نشکنید و وارد خانه ای نشوید و از اموالشان چیزی برندارید.مبادا زنی را آزار دهید و او را برآشفته کنید حتی اگر آبروی شما را ببرند و به رهبران شما دشنام دهند.
هرکس در خانه اش را ببندد در امان است. هر کس بعد از جنگ سلاحش را بر زمین بگذارد در امان است و هیچ چیز از اموال آنان غنیمت گرفته نخواهد شد.
عدم اجبار به ماندن بر سر بیعت
طلحه و زبیر پیش از این با اختیار خود با امام علی(ع) بیعت کرده بودند اما به بهانه رفتن به حج، به لشکریان جمل در مدینه پیوستند. با اینکه امام میدانستند که رفتن آنها به حج، فقط بهانه ای برای فراهم کردن جنگ جمل است ولی باز آن دو را اجبار به ماندن نکرد و فرمود: آیا مرا فرمان میدهی که آغازگر ستم و بدی باشم پیش از آنکه نیکی نمایم و براساس گمان و تهمت مجازات کنم و به اقدام صورت نگرفته کسی را دستگیر سازم؟ هرگز به خدا سوگند هیچگاه از پیمانی که خداوند برای داوری به عدالت و ابراز حقیقت از من گرفته است، عدول نخواهم کرد.
مروان که عامل اصلی آتش افروزی در این جنگ بود پس از شکست، از طرف امام امان داده شد و از مروان خواست که همچون دیگران بیعت کند ولی مروان خودداری کرد. مروان گفت اگر با تو بیعت نکنم به من امان نمیدهی؟ امام پاسخ داد: تو در امان هستی. مروان در جواب گفت : پس تا وقتیکه مرا مجبور به بیعت نکنی، بیعت نمیکنم. امام فرمود: هرگز تو را وادار نمیکنم زیرا اگر بیعت هم کنی آن را به راحتی خواهی شکست.
مشتاقترین فرد بر حفظ وحدت امت
امام به یاران خود فرمان داد که شما آغازگر جنگ نباشید و با آنها با ملایمترین زبان و لطیفترین بیان سخن بگویید. حتی وقتی نبرد آغاز شد زبیر که به اشتباه خود پی برده بود ولی در اثر تهییج سپاه خود به لشکر امام به تنهایی حمله کرد، امام دستور داد که به او حمله نشود و راه را برایش باز گدارید زیرا او تحت فشار این کار را کرد. حملات زبیر سه بار تکرار شد ولی سربازان امام با او درگیر نشدند و با این صبوری، زبیر هم عملا خود را از صحنه جنگ کنار کشید.
گریه بر کشتهشدگان دشمن
پس از اتمام نبرد، حضرت(ع) در میان کشتهشدگان میگشتند و بر سر جنازه دشمنان خود افسوس میخوردند و اشک غم میریختند. این صحنه هرچند از نظر ظاهری برای سپاه حق، پیروزی محسوب میشد اما برای امیرالمونین(ع) فتنهای بزرگ بود که منجر به کشته شدن مسلمانان شد. ایشان بر نعش طلحه رسید و با احترام کنیه طلحه را استفاده کرد و فرمود: ابومحمد در این مکان غریب افتاده است. این در حالی است که طلحه با پیمانشکنی در حق حضرت ظلم روا داشت و سبب شد کار بدینجا برسد.
امام با دیدن کشته شدن مسلمانان از لشکر دشمن فرمود که به خدا دوست داشتم بیست سال پیش میمردم و شاهد چنین صحنه هایی نبودم.
ایشان بر سر نعش هر یک از سپاه دشمن که میرسید فضایل و خوبی ها او را بر زبان می آورد.
هدف وسیله را توجیه نمیکند
بعد از همراهی عایشه با سپاه جمل، عبدالله بن عباس پیشنهاد داد که در سپاه حضرت(ع) هم ام سلمه به عنوان یکی از همسران پیامبر اکرم(ص) همراه شود اما امام علی(ع) این پیشنهاد را نپذیرفتند. هرچند همراهی همسر پیامبر(ص) میتوانست جنبه تبلیغاتی زیادی برای لشکر امام به همراه آورد و بار تبلیغاتی حضور یکی از همسران پیامبر در سپاه جمل را خنثی کند، اما امام علی فرمود که من صلاح نمیبینم ام سلمه را از منزل بیرون آورم، آنگونه که طلحه و زبیر عایشه را بیرون آوردند.
پس از جنگ امام بر کشته شدگان هر دو طرف نماز خواند و سه روز از بصره بیرون رفتند تا مردم بصره کشتهشدگان خود را دفن کنند.
منابع
نهج البلاغه/
سودای پیمانشکنان؛ نوشته مصطفی دلشاد تهرانی؛ انتشارات دریا/
یادداشت از سیدمیلاد اوصیاء
انتهای پیاممنبع: ایکنا
کلیدواژه: ایکنا خبرگزاری قرآن جنگ جمل امام علی ع طلحه زبیر عایشه مصطفی دلشاد تهرانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۰۲۳۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شمه ای از کرامات امام صادق(ع)
بخشش و بزرگواری آن حضرت
از مشکوه الانوار نقل است که مردی خدمت حضرت صادق(ع) رسید و عرض کرد پسر عمویت فلان اسم جناب تو را برد و نگذاشت چیزی از بدگوئی و ناسزا مگر آن که برای تو گفت. حضرت کنیز خود را فرمود که آب وضو برایش حاضر کند پس وضو گرفت و داخل نماز شد، راوی گفت من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او، پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و گفت: ای پروردگار من این حق من بود من بخشیدم برای او، و تو جود و کرمت از من بیشتر است پس ببخش او را و مگیر او را به کردارش و جزا مده او را به عملش؛ پس رقّت کرد آن حضرت و پیوسته برای او دعا کرد و من تعجب کردم از حال آن جناب.
صدقات پنهانی و امداد از بیچارگان بصورت نهانی
ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمی نقل کرده که گفت حضرت امام جعفر صادق(ع) همیانی زر به من داد و فرمود این را بده فلان مرد هاشمی و مگو کدام کسی داده. راوی گفت آن مال را چون به آن مرد دادم گفت خدا جزای خیر دهد به آن که این مال را برای من فرستاده که همیشه برای من میفرستد و من به آن زندگانی میکنم و لکن جعفر صادق یک درهم برای من نمیدهد با آن که مال بسیاری دارد.
عطوفت و مهربانی امام
از سفیان ثوری روایت شده که روزی به خدمت آن حضرت رسید آن جناب را متغیّرانه دیدار کرد سبب تغّیر رنگ را پرسید آن حضرت فرمود: که من نهی کرده بودم که در خانه کسی بالای بام برود، این وقت داخل خانه شدم یکی از کنیزان را که مسئول تربیت فرزند من بود دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است. چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او افتاد بر زمین و مرد. تغییر رنگ من از جهت غصّه مردن طفل نیست بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از من پیدا کرد و با این حال آن کنیزک را فرموده بود تو را به جهت خدا آزاد کردم، باکی بر تو نیست، باکی نباشد تو را.
احیاگر دین
از حضرت ابوجعفر سوالی کردند امام پس از شما کیست؟ حضرت دست بر پشت مبارک امام صادق(ع) زده فرمود سوگند به خدا این همان کسی است که باید آئین آل محمد(ع) را احیا کند.
توصیف دیگران از حضرت
طاهر، مصاحب امام ابوجعفر(ع) گفت حضور حضرتش شرفیاب بودم. جعفر وارد شد. حضرت باقر(ع) فرمود: این آقا، بهترین آفریده خداست.
تواضع در پوشش
روزی یکی از اصحاب حضرت صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد. آن جناب پیراهنی پوشیده که گریبان او را وصله زدهاند. آن مرد پیوسته نظرش بر آن پینه بود و گویا از پوشیدن آن حضرت آن پیراهن را تعجب داشت. حضرت فرموده چه شده تو را که نظر به سوی من دوختهای؟ گفت نظرم به پینهای است که در گریبان پیراهن شماست. فرمود بردار این کتاب را و بخوان آن چیزی که در او نوشته است. راوی گفت. مقابل آن حضرت یا نزدیک آن حضرت کتابی بود پس آن مرد نظر افکند در آن دید نوشته است در آن: «لا ایمان لمن لاحیاء له و لامال لمن لاتقدیر له و لاجدید لمن لاخلق له»
ایمان ندارد کسی که حیاء ندارد و مال ندارد کسی که در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد کسی که کهنه ندارد.